ایرانجوان کنگان 5 توحید برازجان 3
چفیه یه اصفهانی رو میدزدند فریاد میزنه....
.
.
.
.
.
آهااااااااااااااااای
حولم ،لحافم،زیر اندازم، رواندازم،دستمالم ،ماسکم،کلاه م ،کمربندم،
شالم، جانمازم،سایه بونم،
جانونی م،
همه زندگیموووووووووووووووو بردن:)))))))))
یادت هست می دانم..
توهم مثل من در همان لحظه ها سیر می کنی...
فقط من اما امسال..حالم فرق دارد
اشک چشمانم می بارند و می بارند...
_: خانم ا ناراحت نباشید دیگه آخه دیگه پیش نمیاد
من با م... جوووون برم مسافرت
$:آخه بچه از درست می مونی درست مهمتره
_:بخدا میام درسمو می رسونم ناراحت نباشید دیگه
$: باشه برو خوش بگذره( با اخم)
بالهای پروازم را خودم می دیدم شما را نمی دانم..
شب را تاصبح می خندیدم...
خنده های از ته دل...
تو را که دیدم..
همانجا همان لحظه نمیدانم دیدی یا نه اما..
قلبم از هیجان...
چقدر دوستت دارم..
" من عاشق اتوبانم.. زنجان-تهران"
دلم خنده می خواهد...از ته دل در کنار تو...
آنقدر بخندم که اشک چشمانم جاری شود...
گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده
نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس
رو به آسمان می کنی و می گویی
خدایا تنها تو را دارم
تنهایم مگذار...