شنبه 92 مهر 27 , ساعت 11:11 صبح
سلام به روی ماه تو،به گرمی نگاه تو،به صافی و صداقت و روشنی کلام تو، به اون رژ قشنگی که، نشسته رو لبای تو،به اون طلا سفیدی که، هست تویه انگشتای تو، به اون لباسای قشنگ،به اون بوی پیرهنت،راستی نگفتی تو بهم؟؟؟قشنگ بود بیت اولش؟؟؟
بعد از سلام ،صبحت بخیر،خوب خوابیدی کنار من،هق هق گریه هام گذاشت،صبح بشه اون شب بلند؟؟؟
خواب بودی و نفهمیدی،شب چه جوری سحر شدش، چه جوری تاریکی شب، واسه منم شفق شدش...
یه دست من بود تو موهات، اون یکی بود سوی خدا،از خدا خواستم که یه روز، اینجاها هم بارون بیاد...
همین جوری که دسته من بلند بودش سوی خدا، از خواب بلند شدم دیدم بازم شده صبح خدا....
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]